الگوی مدیریتی جامع

از 1980 تاکنون، مدیریت کیفیت جامع یک الگوی مدیریتی فراگیر می باشد که در فرآیندهای تولید و عرضه ی کالا بر 4 اصل تمرکز دارد: مشتری گرایی یا Customer Orientation توانمندسازی کارکنان یا Empowerment، استفاده از داده های عینی در فرآیند تصمیم گیری، دیدگاه کل نگر یا Holistic

بسیاری از کاربردهای مدیریت کیفیت جامع با تاکید بر تامین انتظارات مشتری آغاز می شود و بسیاری از سازمانها از این طریق پیشرفتهای چشمگیری در خدمت رسانی به مشتریان داشته اند. البته اغلب  سازمانها دریافته اند که پذیرش مدیریت کیفیت جامع در آغاز نیازمند تغییرات فراوانی در سازمان است. در واقع آنها هر زمان جنبه های خاصی از مدیریت کیفیت جامع  مانند: مشتری گرایی، الگوبرداری (Benchmarking)، و توانمند سازی را می پذیرند.

 

 در دوره ی معاصر با کاربردهای جدید فن آوری اطلاعات، تفکر دوباره درباره ی ساختارهای سازمانی آغاز شده است. گسترش استفاده از فناوری اطاعات نیاز به مدیران میانی را که با فرآیندهای پردازش داده ها و اطلاعات سروکار دارند را حذف کرده است. این موضوع دستیابی به سازمانهای تخت تر با هزینه های سربار کمتر را میسر می سازد. فشارهای مستمر و دائمی ناشی از کمبود بودجه نیز استفاده ی گسترده از استرات‍ژیهای شبکه ای و مشارکتی را الزامی می کند. سازمانها برخی کارکردهایشان را به موسسات دیگرکه با آنها مشارکت یا قرارداد همکاری دارند واگذاری یا برون سپاری outsourcing می کنند. این کار به آنها اجازه می دهد که "مزایای اقتصادی ناشی از مقیاس" خود را توسعه دهند تا بتوانند خدماتی برتر و مقرون به صرفه تر عرضه کنند. از بودجه فن آوریهای سازمانها می توان نتیجه گرفت: سازمانهای خشک و انعطاف ناپذیر در حال جایگزینی با گونه هایی اند که انعطاف پذیرتر، تخت تر و مبتنی بر شبکه اند و در مقایسه با رویکردهای قدیمی تر استراتژی های معاصر بهبود عملکرد، ماهیت راهبردی تر دارند. (غلامرضا خاکی، 1392، 19)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد